اگر چه مثل محرم نمی شوم هرگز

جدا از حلقه ی ماتم نمی شوم هرگز

مرا ببخش مرا چون که خوب می دانم

که توبه کردم وادم نمی شوم هرگز

اسیر جاذبه ی حسن یوسف یاسم

که محو در گل مریم نمی شوم هرگز

گناهکارم و اما بدون اذن شما

نصیب خشم جهنم نمی شوم هرگز

نمی فرات بیاور چرا که من قانع

به سلسبیل و به زمزم نمی شوم هرگز

قسم به قلب سپیدت سیاهپوش کسی

به جز شهید محرم نمی شوم هرگز

به جان عشق قسم غیرچارده معصوم

به پای هیچ کسی خم نمی شوم هرگز

شعر: سیدحمیدرضا برقعی

 

moharam 09

سرم خاک کف پای حسین است

 

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرایحسین است

بود پرونده ام چون برگ گل پاک

در این پرونده امضای حسین است

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین است

در این عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

از آن با گریه دائم خو گرفتم

که اشکَم دُرّ تجلاّی حسین است

دلی جای خدا باشد که آن دل

پر از نور تجلاّی حسین است

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت قدّ و بالای حسین است